کسی رویاهایش را دود می کند
کسی خالی شده است
کسی از خودش بیرون زده است
چشمانی ندارد برای دیدن ، بینی برای بوییدن و دهانی برای بوسیدن
تن اش ترک برداشته ، دهان باز کرده است
رگ هایش خشک شده است
هیچ شباهتی با خود ندارد
مفصل های کرم خورده اش ، زخم های کهنه اش ، دل سوخته اش ، تن سنگی اش را سقوط می دهد
به هیچ خیالی چنگ نمی زند
باد از گیسوان سیاه اش عبور می کند
بر خاک می افتد ، تا زیراندازی شود برای شما
نازلی شهوق